Simplicity is the essence of sophistication
Post by : مبتلای خویشتن      Date : چهارشنبه سی ام آبان ۱۴۰۳      Time : 0:20

امشب رفتم پیاده روی به عشق اینکه کمی هم بارون به تنم بخوره، تا شاید منم شبیه خودش کنه، بی دریغ، پرشور، دیوانه، روان...

ولی خوب هوا صاف بود، اما الان داره بارون میاد، میشه حد اقل به صدای قطره های بارون گوش داد و خوابید، مدیتیشن بارونی...

چند وقت پیش inside out 2 رو دیدم، به نظرم جوری که هویت رو نشون داد جالب بود واقعا! بعدش ناخودآگاه به هویتم فکر کردم... و فکر می کنم باید تعریف های جدیدی رو وارد هویتم ، کنم...

منظورم چیزیه که هستم و حواسم بهش نیست!

مثلا من می تونم با دیگران خیلی خوب ارتباط برقرار کنم... می تونم نیاز هاشون رو بفهمم... و حتی پیش بینی شون کنم!!

من می تونم از حقم دفاع کنم و حرفم رو بزنم و گاهی مخالفت کنم، بگم نه!

این دو تا رو عمدا گفتم چون همیشه برعکس این فکر می کردم، درحالی که شواهد چیز دیگه ایه...

من یواش یواش، تجربه به دست میارم...و کمتر تقلید میکنم و بیشتر به درونم اعتماد می کنم!

خدابزرگه

خوابم میاد

Tag : خواب
about me

او معتقد است که همه چیز در جریان است
و با آن نمی توان جنگید فقط می توان با آن همراه شد!
پس با وجود میل عجیب انسان در حس تملک، و ذخیره کردن دست آورد ها!
واقعیت آن است که جریان را نمی توان زندانی کرد!
و اگر بخواهی با این واقعیت بجنگی هم خسته می شوی هم ملول و هم عذاب می کشی!
پس رود را نمی توان زندانی کرد، احساس را نمی توان زندانی کرد،روح  را نمی توان زندانی کرد!
خورشید را نمی توان زندانی کرد! عشق را نمی توان زندانی کرد! زیبایی و مقام و منسب و پول را نمی توان زندانی کرد!دوستی را نمی توان زندانی کرد، زمان را نمی توان زندانی کرد، دریا را نمی توان زندانی کرد، فکر را نمی توان زندانی کرد، باد و آتش را نمی توان زندانی کرد،فرهنگ و اندیشه را نمی توان زندانی کرد!! همه چیز در جریان است!
template designed by black theme